نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - طنز در جبهه
نوید شاهد - «سیلوانا» روایتی متفاوت و طنز از خاطرات رزمندگان مرزبانی و مدافعان وطن توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.
کد خبر: ۵۰۳۹۳۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۳۰

مرکز هنرهای رقومی بسیج
ماجراهای خانواده نامدار: نگاهی طنز به خاطرات دفاع مقدس، برداشتی آزاد از مجموعه کتاب های ترکش های ولگرد
کد خبر: ۴۴۸۴۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۶

مرکز هنرهای رقومی بسیج
ماجراهای خانواده نامدار: نگاهی طنز به خاطرات دفاع مقدس، برداشتی آزاد از مجموعه کتاب های ترکش های ولگرد
کد خبر: ۴۴۸۰۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۳

طنز در جبهه
سید مجتبى بصرى از خاطرات دوره آموزشی قبل از اعزام به جبهه می گوید....
کد خبر: ۴۳۲۸۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۴

از زیر چند نخل خاک گرفته می گذرم و می رسم به آمبولانسِ شُتریِ دو طبقه ی غنیمتی که در عقبش، عین دهنِ بازِ آدم گرسنه، به دنبال غذاست. توی هیر و ویرِ جنگ، رجب کله اش را زیر گوش راننده ی آمبولانس کرده و پچ پچ می کند.
کد خبر: ۴۲۵۰۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۱۶

سفره را کف سنگر پهن کردیم. نان کارتونی و کنسرو ماهی خیلی زیر زبانم مزه داشت. با ولع شام را خوردم. چُرت چشم هایم را گرفت. کیسه خواب نرم، به من چشمک می زد. بی سر و صدا و دور از چشم بقیه آرام تنم را توی کیسه خواب فرو بردم. صدای «قیژ ژ ژ...» زیپ کیسه خواب آخرین صدایی بود که شنیدم. گرما آرام آرام پخش شد توی تنم و خواب بلعیدم.
کد خبر: ۴۲۴۵۹۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۰۵

طنز در جبهه (۱)
از کتاب طنز «خمپاره خواب آلود» آمده است: «سکوت که شبستان را بلعید. رگبار تیر بارها از دور واضح تر به گوشم خورد. کنارم کسی لولید و از زیر زیلو بیرون آمد و رفت به سمت در شبستان. به گمانم به قصد دستشویی می رفت. توی مسیر رفتن آخ و اوخ چند نفر بالا رفت: «چشم نداری... کوری...» تو رفتن خواند و رفت طرف در: «رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند...» در شبستان را که باز کرد. جیغ در بلند شد.» متن کامل خاطره را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۲۴۵۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۱/۰۴

معرفی کتاب؛
کتاب «گردان بلدرچین ها» به قلم اکبر صحرایی با روایتی طنز گونه به بیان ماجراهایی واقعی دوران دفاع مقدس می پردازد.
کد خبر: ۴۲۲۹۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۲/۰۹

نویسنده یار محمد عرب عامری
نگاهی به هم کردیم و خندیدیم. همه همین طور بودند.
کد خبر: ۴۱۵۷۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۱۱

طنز در جبهه
آقای سلطان پناهی از پادگان آموزشی شهید دستغیب می گوید ...
کد خبر: ۴۱۲۶۹۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۲

وقتی که به جبهه اعزام شدیم ما را بردند به منطقه قصر شیرین ؛ یک روز فرمانده تپه گفت : «یک نفر می خواهم که برود تپه فیض 4 و یک قبضه آر پی جی بیاورد » . سریع من بلند شدم و گفتم : « من می روم »
کد خبر: ۴۰۷۵۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۷

آقای سلطان پناهی از غذای جبهه می گوید ....
کد خبر: ۴۰۷۲۵۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۳

طنز در جبهه «2»
در خاطره ای از شهید مرتضی جاویدی نقل شده است: «خورشید عمود روی سرمان بود. همهمه شد دوباره یکی یکی به هم خیره شدیم. برای مرتضی ، جان می دادیم، ولی توی این خستگی کشنده، تحمل یک راهپیمایی طاقت فرسای دیگر محال بود! جلیل اسلامی مدتی داوطلبانه فرماندهی گردان فجر را به عمو داده و...» متن کامل خاطره این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
کد خبر: ۴۰۰۵۰۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۱۰

نوید شاهد: کتاب «رفاقت به سبک تانک» اثر داود امیریان به تازگی به زبان عربی ترجمه و در لبنان منتشر شده است.
کد خبر: ۳۸۷۵۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۳/۱۸